مدیریت هزینههای منابع انسانی چه اهمیتی در توسعه سازمان دارد؟
۳۱-۰۱-۱۴۰۱نرم افزار مدیریت پروژه؛ ابزاری کارآمد برای گزارش دهی در سازمان
۳۱-۰۱-۱۴۰۱گلوگاههای سازمانی، آن بخشهایی از اجزاء سازمان هستند که معمولاً از دیگر اجزاء ضعیفتر هستند و ممکن است در موقعیتها و شرایط خاص، باعث آسیب رسانی به سازمان شوند. شناسایی گلوگاههای سازمانی خود یکی از کارهای مهمی است که در یک سازمان باید انجام داد و اگر انجام داده نشود ممکن است در شرایطی بیشترین ضرر را به سازمان بزند. شناخت گلوگاههای سازمانی به نوعی همچون آسیب شناسی در جامعه است. یک جامعه شناس وظیفه دارد تا آسیبهای موجود در جامعه را بشناسد و با تبیین آنها برای از بین رفتن آسیبها راه حل ارائه دهد.
شاید این جمله را شنیده باشید که توان یک زنجیر به اندازه توان ضعیفترین حلقهی یک زنجیر است. از این جمله نتیجه میگیریم که هرچقدر یک سازمان از لحاظ مدیریت زمان و مدیریت پروژه قوت داشته باشد و جزو نقاط مثبت آن به حساب بیاید اما مدیریت منابع انسانی آن ضعیف باشد، تمام قوت سازمان به اندازه توان مدیریت انسانی سازمان است و تا زمانی که یک سازمان در همه ابعاد قوت پیدا نکند، نمیتواند ادعای قدرت همه جانبه کند. قدرت چند وجهی و همه جانبه در یک سازمان زمانی ایجاد میشود که همه مؤلفههای ایجاد کننده قدرت به صورت همزمان و موازی پیش بروند.
اگر بخواهیم مثالی برای فهم بهتر در شناخت گلوگاههای سازمانی ارائه دهیم باید بگوییم که یک ماشین چهارچرخ را تصور کنید که خود را برای مسابقات آماده میکند. اگر یکی از لاستیکها کم باد باشد در مسابقه مشکل ایجاد میکند و لازم است تا به صورت همزمان همه چرخهای ماشین و همه لاستیکها پرباد باشند. در این صورت است که اتومبیل میتواند برنده مسابقه باشد.
گلوگاههای سازمانی را بیشتر بشناسیم
در ابتدای متن مثالی در توضیح گلوگاههای سازمانی زدیم که میگفت در یک زنجیر، توان و قدرت زنجیر مساوی است با توان ضعیفترین حلقهی زنجیر که اگر بخواهیم آن را با یک سازمان تطابق دهیم باید بگوییم که توان و قدرت یک سازمان مساوی است با کمرنگترین و ضعیفترین بخش مدیریتی سازمان که در اسرع وقت باید شناسایی شده و برای حل آنها اقدامی مناسب به عمل آید.
به این معنی است که عملکرد یک فرایند برابر است با عملکرد ضعیفترین فعالیت یا فعالیتهای موجود در آن. پس لازم است تا پس از شناخت گلوگاههای سازمانی و آسیب شناسی سیستمی، به رفع آسیبها بپردازیم، دلیل هم آن است که ضعیفترین بخشهای مدیریتی قادر هستند تا بیشترین آسیبها را در زمانی که حتی فکرش را هم نمیکنید وارد کند و با ایجاد گلوگاه یا قیف سیستمی ضرر و زیان خود را به سازمان برساند. گلوگاههای سازمانی به عنوان یک عامل درونی در سازمان تأثیر بسیار بیشتری از یک عامل خارجی در سازمان میگذارند و به نوعی گل به خودی سازمانی محسوب میشود.
در همه سازمانها عوامل داخلی بیشتر از عوامل خارجی تحت نظارت و تحت کنترل هستند. گلوگاههای سازمانی به عنوان عواملی درونی در یک سازمان قابل حل هستند و میتوانند از حالت گلوگاه خارج شوند و ضرردهی خود را از بین ببرند اما عوامل خارجی تحت کنترل مدیران سازمانی نیستند و در صورت مواجهه سازمان با عوامل آسیبزای خارجی، مدیران سازمانی با چالش سختتری مواجه هستند. اگر نتوانیم گلوگاه فرایندهای خود را پیدا کنیم ممکن است با خروجی ضعیفتری روبرو شود، مهلت انجام کارها سر برسد و در نهایت درآمدمان کاهش و هزینههای کسب و کار مان افزایش یابد. گلوگاههای سازمانی قابل تقسیم به دو بخش کلی هستند که با این تقسیم بندی راحتتر میتوانیم با رویکرد تقلیلگرایانه آنها را بشناسیم: گلوگاههای کوتاه مدت، گلوگاههای بلند مدت.
گلوگاههای کوتاه مدت چه نقشی در آسیب رسانی به سازمان دارند؟
هر قدر که یک گلوگاه از گلوگاههای سازمانی کوچکتر باشد به معنی آن است که عامل ایجاد آن نیز جزئی و کم اهمیت بوده است. به عنوان مثال فرض کنید که یکی از کارکنان سازمان قصد سفر دارد و از سازمان تقاضای مرخصی دارد. اگر در آن سازمان نیرویی جایگزین وجود نداشته باشد که قادر باشد تخصص آن نیرو را انجام دهد و جای او را پر کند، یک آسیب در سازمان محسوب میگردد و اگر آن نیرو به سفر برود نزدیک به چند روز فعالیت او متوقف میشود.
چنین مثالی یک گلوگاه کوچک در سازمان ایجاد میکند که البته به میزان تخصص و نقش آن فرد در سازمان نیز بستگی دارد. یکی دیگر از عوامل مهم موقعیت زمانی نیز هست. فرض کنید آن نیرو بخواهد در یکی از پیکهای کاری سازمان مرخصی بگیرد و میزان نقش و اهمیت کاری آن آنقدر زیاد باشد که اگر در آن پیک کاری به سفر برود ضرر و آسیب مالی زیادی به شرکت و سازمان وارد شود که در این صورت گلوگاه بزرگی ایجاد میشود و به مرخصی رفتن آن نیرو اصلاً عقلانی نیست!
حال اگر نقش آن نیرو در سازمان به اندازهای نباشد که آسیب زیادی به سازمان وارد شود، تا زمانی که آن نیرو از سفربرگردد، کارهای او به مدت مثلاً یک هفته انباشته میشود که چنین تأخیری یک گلوگاه کوتاه مدت ایجاد میکند که تا جای ممکن یک سازمان از مواجهه با گلوگاههای سازمانی کوتاه مدت نیز باید خودداری کند و خود را در معرض آن قرار ندهد.
گلوگاههای بلندمدت چه نقشی در آسیب رسانی به سازمان دارند؟
گلوگاههای سازمانی بلندمدت ناشی از نادیده گرفتن گلوگاههای سازمانی کوتاه مدت هستند. اگر گلوگاههای سازمانی کوتاه مدت را جدی نگیریم، روز به روز تأثیرگذاری خود در یک سازمان را بیشتر کرده و ضریب نفوذ خود را افزایش میدهند. گلوگاههای سازمانی بلند مدت قدرت تخریب بالاتری را در یک سازمان دارند و اگر جلوی آنها را نگیریم قادر هستند تا ضربهی جبران ناپذیری به فرآیند یک کسب و کار وارد کنند. لازمهی مبارزه و جلوگیری از گلوگاههای سازمانی بلند مدت پیشگیری از ایجاد آنهاست تا زمانی که یک گلوگاه کوتاه مدت هستند. پس اگر در یک سازمان نقش آسیب شناسانهی مدیریتی به خوبی انجام شود و مدیران سازمان با دید باز نسبت به فعالیت مدیریتی خود پیش بروند از وقوع و ایجاد گلوگاههای سازمانی بلند مدت جلوگیری شده و به قول معروف نطفه در خفا خاموش خواهد شد. گلوگاههای سازمانی بلند مدت به واسطه نادیده گرفتن گلوگاههای سازمانی کوتاه مدت ایجاد میشوند.
وجود گلوگاههای سازمانی بلند مدت چه آسیبی به مدیریت زمان در یک سازمان وارد میکند؟
مدیریت زمان در پیشبرد روند یک پروژه آنقدر اهمیت دارد که تبدیل به یکی از مهمترین مؤلفههایی شده است که یک مدیر سازمانی و یا یک مدیر پروژه باید توانایی آن را داشته باشند. مدیریت زمان یکی از مهمترین پارامترهایی است که در موقعیتها و شرایط مختلف سازمان و روند یک پروژه باید به آن توجه زیادی داشت. مدیریت زمان به تمام مؤلفههای یک سازمان وابسته است؛ به این صورت که اگر مدیریت زمان در یک پروژه یا سازمان به درستی انجام نشود دیگر مؤلفههای موثر از حالت تنظیمات خود خارج میشوند.
فرض کنید یک پروژهای در یک سازمان باید در مدت دو ماه به صورت کامل، گام اول و مرحله اولیه خود را به اتمام برساند. اگر اعضای تیم یا سازمان و همچنین مدیر سازمان نتواند در این دو ماه برنامه زمانی پروژه را به مرحله اولیه برساند، بقیه گامهای پروژه نیز از حالت تنظیمات خود خارج میشود. اگر مرحله اول به موقع انجام نشود مرحله دوم و سوم پروژه نیز به تعویق میافتد.
اگر در آن پروژه به افراد و منابع سازمانی خود حقوق میدهید باید بدانید که هرقدر مراحل زمانی پروژه شما به تعویق بیفتد در نتیجه هزینههای بیشتری باید بابت پرداخت کنید. با بیان این مثال نتیجه میگیریم که به تعویق افتادن هر پروژهای از لحاظ زمانی به معنی آن است که هزینههای پرداختی پروژه فربه تر شده و چیزی جز ضرر و زیان برای شما نخواهد داشت.
اگر در یک سازمان دارای کسب و کار فعال یک گلوگاه کوتاه مدت ایجاد شود و در فرآیند پیشرفت کسب و کار، آن گلوگاه کوتاه مدت نادیده گرفته شود به یکی از گلوگاههای سازمانی بلند مدت تبدیل میشود که در صورت درگیر شدن سازمان با یک گلوگاه بلند مدت، مدیریت زمان در سازمان با چالش و بحران مواجهه خواهد شد. گلوگاههای سازمانی بلند مدت نقطه ی هدفی به نام زمان را در نظر دارند و برای آسیبرسانی به یک سازمان مؤلفهی زمان را دچار آسیب میکنند. اگر گلوگاههای سازمانی یک دشمن درجه اول داشته باشند، آن دشمن زمان در مؤلفههای مدیریتی سازمان است.
چه عواملی گلوگاههای سازمانی را ایجاد میکنند؟
اگر بخواهیم عوامل ایجاد گلوگاههای سازمانی را بررسی کنیم و آنها را نام ببریم باید بگوییم که معمولاً سه عامل برای ایجاد گلوگاههای سازمانی ذکر میگردد:
عوامل سازمانی
اگر در یک سازمان و در منشور سازمانی، اهداف و رویاهای مشخصی وجود نداشته باشد میتوان شاهد ایجاد گلوگاههای سازمانی بود. یکی دیگر از عوامل ایجاد گلوگاههای سازمانی، عدم وجود سیستم و ساختار مناسب و روشن در یک سازمان است. فرهنگ نامناسب سازمانی، رهبری و فقدان برنامه ریزی در یک سازمان نیز از عوامل سازمانی ایجاد گلوگاههای سازمانی هستند.
افراد
عدم وجود آموزش کافی، وجود تأخیر در فرآیند و روند پیشرفت کار و انتخاب افراد ناکارآمد و ناشایست برای مسئولیتهای مهم در یک سازمان میتوانند عوامل مربوط به منابع انسانی در یک سازمان باشند که قادر به ایجاد گلوگاههای سازمانی هستند.
سیستمها و تجهیزات
فرسوده یا خراب بودن تجهیزات متخصصین سازمان، عدم وجود یکپارچگی در سیستم درحال چرخش سازمان و در اختیار نبودن تجهیزات کافی در یک سازمان نیز میتوانند عوامل ایجاد گلوگاههای سازمانی باشند.
گلوگاههای سازمانی را شناختیم و دانستیم که چه عواملی در ایجاد آنها مؤثر هستند
گلوگاههای سازمانی، آن بخشهایی از اجزاء سازمان هستند که معمولاً از دیگر اجزاء ضعیفتر هستند و ممکن است در موقعیتها و شرایط خاص، باعث آسیبرسانی به سازمان شوند. شناسایی گلوگاههای سازمانی خود یکی از کارهای مهمی است که در یک سازمان باید انجام داد و اگر انجام داده نشود ممکن است در شرایطی بیشترین ضرر را به سازمان بزند.
شناخت گلوگاههای سازمانی به نوعی همچون آسیب شناسی در جامعه است. یک جامعه شناس وظیفه دارد تا آسیبهای موجود در جامعه را بشناسد و با تبیین آنها برای از بین رفتن آسیبها راه حل ارائه دهد. در همه سازمانها عوامل داخلی بیشتر از عوامل خارجی تحت نظارت و تحت کنترل هستند. گلوگاههای سازمانی به عنوان عواملی درونی در یک سازمان قابل حل هستند و میتوانند از حالت گلوگاه خارج شوند و ضرردهی خود را از بین ببرند اما عوامل خارجی تحت کنترل مدیران سازمانی نیستند و در صورت مواجهه سازمان با عوامل آسیبزای خارجی، مدیران سازمانی با چالش سختتری مواجه هستند.
گلوگاههای سازمانی قابل تقسیم به دو بخش کلی هستند که با این تقسیم بندی راحتتر میتوانیم با رویکرد تقلیل گرایانه آنها را بشناسیم: گلوگاههای کوتاه مدت، گلوگاههای بلند مدت. اگر در یک سازمان دارای کسب و کار فعال یک گلوگاه کوتاه مدت ایجاد شود و در فرآیند پیشرفت کسب و کار، آن گلوگاه کوتاه مدت نادیده گرفته شود به یکی از گلوگاههای سازمانی بلند مدت تبدیل میشود که در صورت درگیر شدن سازمان با یک گلوگاه بلند مدت، مدیریت زمان در سازمان با چالش و بحران مواجهه خواهد شد.